سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خود رأیی ات، تو را می لغزاند و در مهلکه ها سرنگون می سازد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :10
کل بازدید :149641
تعداد کل یاداشته ها : 275
103/2/5
12:45 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
کودکی تنها[1]
سلام دانشجوی ارشد هوش مصنوعی هستم و از داستانهایی که عمق و محتوا دارن خیلی خوشم میاد سعی میکنم اونا رو اینجا هم بزارم تا همه ببینن و از خوندنشون لذت ببرن روزگاری پر از یاسهای سپید داشته باشید

خبر مایه

دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک خیلی زیبا هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما”اون عروسک زیبا رو میگه .
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،

اونوقت دلش میشکنه ...


93/5/27::: 12:4 ع
نظر()
  
  

فرق حوری با فاحشه چیست ؟
یکی در استخدام خداست و دیگری در استخدام بنده ی خدا ...
خدایی که به پیروانش حوری رشوه میدهد و بهشتی که فاحشه خانه است !
کدام یک بیگناهند؟
فاحشه ای که از سر ناچاری اینگونه شکمش را سیر میکند ؛،؛
یا حوری که لذت تنش پاداش کارهای خوب بندگان است؟
تو میدانی ؟
من نمیدانم !

"صادق هدایت"


93/5/22::: 12:4 ع
نظر()
  
  

زن و شوهری با کشتی به مسافرت رفتند
کشتی چند روز را آرام در حرکت بود که
ناگهان طوفانی آمد و موج های هولناکی به
راه انداخت، کشتی پر از آب میشد ترس
همگان را فراگرفت و ناخدا می گفت که همه
در خطرند .و نجات از این گرفتاری نیاز به
معجزه خداوندی دارد زن نتوانست اعصاب خود
را کنترل کند و بر سر شوهر داد و بی داد
زد اما با آرامش شوهر مواجه شد، پس بیشتر
اعصابش خورد شد و او را به سردی و بیخیالی
متهم کرد شوهر با چشمان و روی درهم
کشیده به زنش نگریست خنجری بیرون آورد و
بر سینه زن گذاشت :و با کمال جدیت گفت آیا
از خنجر می ترسی؟ گفت : نه شوهر گفت :
چرا؟ زن گفت : چون خنجر در دست کسی است
که به او اطمینان دارم و دوستش دارم شوهر
تبسمی زد و گفت : حالت من نیز مانند تو
هست این امواج هولناک را در دستان کسی
می بینم که !!بدو اطمینان دارم و دوستش
دارم آری ! زمانیکه امواج زندگی تو را خسته و
ملول کرد طوفان زندگی تو را فرا گرفت همه
چیز را علیه خود می دیدی نترس! زیرا خدایت
تو را دوست دارد و اوست که بر همه
طوفانهای زندگیت توانا و .. چیره است نترس


93/5/12::: 9:21 ع
نظر()
  
  

زرتشت را دیدند مشعلی و جام آبی در دست... !
پرسیدند کجا می روی؟
گفت:"میروم با این آتش بهشت را بسوزانم! و با این آب، جهنم را خاموش کنم! تا مردم خدا را فقط به خاطر (عشق) به او بپرستند، نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم... .!


  
  

حرفی نیست...
خودم سکوتت را معنی می کنم!
کاش می فهمیدی
گــــــــــاهی....همین نگــــاه ســـــــــــــــــــردت...
روی زمستان را ه هم کم می کنـــــــــد...
----
مردانی هستند که هنگام عصبانیت. . .
داد نمیزنند
ناسزا نمیگویند
نمیشکنند
تهمت نمیزنند
تنها قدم میزنند!
و در خـلوت خود فرو میروند و
خالی میکنند تمام خشم خود را
تا مبادا به کسی که دوستش میدارد از گل کمتر گفته باشد!!!
----
تنها برخی از آدمها بـــــاران را احساس می کنند! بقیه فقط خیس می شوند …
----
فامیل دور به آقای مجری : بیشترین شکست های که تو زندگیم خوردم ,به خاطر دروغ هایی بود که باید می گفتم ,اما نگفتم آقای مجری....
----
فامیل دور به آقای مجری : آقای مجری ما بی تربیت نیستیم که ! تربیت داریم. منتها صلاح نمی بینیم ازش استفاده کنیم


93/5/1::: 9:19 ص
نظر()
  
  
   1   2      >