سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مسلمان، برادرِ مسلمان است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :345
بازدید دیروز :9
کل بازدید :152237
تعداد کل یاداشته ها : 275
103/9/9
2:15 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
کودکی تنها[1]
سلام دانشجوی ارشد هوش مصنوعی هستم و از داستانهایی که عمق و محتوا دارن خیلی خوشم میاد سعی میکنم اونا رو اینجا هم بزارم تا همه ببینن و از خوندنشون لذت ببرن روزگاری پر از یاسهای سپید داشته باشید

خبر مایه

خدا به فرشته ها شعور داد بدون شهوت !
به حیوانات شهوت داد بدون شعور !
و به انسان هردو را . . .
انسانی که شعورش بر شهوتش غلبه کند از فرشته بالاتر است
و انسانی که شهوتش بر شعورش غلبه کند از حیوان پست تر ...!


93/4/31::: 12:44 ع
نظر()
  
  

گوش کن میخوام برات پسر بودن رو تعریف کنم !
پسر بودن یعنی نافتو که بریدن روش 2 سال حبس هم بریدن
پسر بودن یعنی فقط تا اخر دبستان بابا مامان پشت سرتن بعدش جامعه بزرگت میکنه
پسر بودن یعنی فقط یه سال وقت داری که کنکور قبول نشی
پسر بودن یعنی بعد 18 دیگه یا سربازی یا سربار
پسر بودن یعنی استرس سربازی و حسرت درس خوندنه بدون استرس
پسر بودن یعنی بعد بابا، مرده خونه بودن، سنم نمیشناسه یعنی چی؟؟ یعنی بابا نباشه نون باید
بدی حای 5 ساله باشی یا 50 ساله
پسر بودن یعنی حفظ خواهر و مادر و همسرت از هر چی هیزیه
پسر بودن یعنی آزادی که از ( آ ) اولش تا ( ی ) آخرش همش مسئولیته
پسر بودن یعنی جنگ که شد گوشت تنت سپر ناموسته
پسر بودن یعنی یه سگ دو زدن واسه یه لقمه نون که جلو زن و بچه کم نیاری
پسر بودن یعنی واسه عید لباس نخری که دخترت واسه خریده لباس کم و کسر نیاره
" پسر بودن یعنی بی پول عاشق نشی"
پسر بودن یعنی حرفایی که میمونه تو دل
پسر بودن یعنی " مرد که گریه نمیکنه "
پسر بودن یعنی بعد سربازی روز اول کلی تحویلت میگیرن روز دوم به چشه زالو نگات میکنن
پسر بودن یعنی مسئولیت
سلامتی همه پسرا


  
  

یــه شب پسرک عاشقی رو کرد به آسمــون و به ماه گفت :
چرا معشوقه مــن یه گل رز رو که یک روز زنده می مونه و بعد میمیره دوس داره !
ولی من که هر روز براش میمیرم و زنده میشم رو دوس نداره ؟؟!!
ماه جواب داد :
.
.
.
.
.
.
.
.
وای خیلی قشنگـــ بود ، Like !
با اجازت Share میکنــم !


93/4/29::: 11:10 ص
نظر()
  
  

هرگز با آدم نادان مجادله نکنید !
تماشاگران ممکن است نتوانند تفاوت بین شما را تشخیص دهند . . .


  
  

مدیر : پسر شما اخراجه !
پدر: اخه چرا؟ من به عنوان پدرش حق دارم دلیلش رو بدونم !
مدیر : شرم اوره ! در طول دوره کاریم هرگزبا چنین چیزی روبه رو نشده بودم پدر:
محض رضای
خدا به من بگین چی شده؟ اون بچه تازه مادرش رو از دست داده .اخه چی شده؟
کتک کاری کرده نمره صفر گرفته؟ به کسی فحش داده! اخه چی شده !
مدیر : بچه شما …
پدر: بچه من چی؟
مدیر : بچه شما جلوی هیجده جفت چشم . به معلمش گفته :
عاشقتم عشقم ! واقعا از یک بچه کیس دوم ابتدایی بعیده ….
پدر پرید وسط حرفهای مدیر و با لحن تندی گفت : سعید این کجاست؟
مدیر :پشت در دفتر !
پدر سریع از جایش بلند شد و از دفتر خارج شد . سعید آنجا نبود چشم چرخاند .
روی ردیف
صندلی ها کیف پسرش را شناخت !
روی کیف روی کاغذ A4 با خط کودکانه ای دست نوشته ی سعید به چشم میخورد ……
چشم هاش خیلی شبیه مامان بود. منو ببخش بابا


93/4/29::: 11:2 ص
نظر()
  
  
   1   2      >