سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :538
بازدید دیروز :9
کل بازدید :152430
تعداد کل یاداشته ها : 275
103/9/9
7:1 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
کودکی تنها[1]
سلام دانشجوی ارشد هوش مصنوعی هستم و از داستانهایی که عمق و محتوا دارن خیلی خوشم میاد سعی میکنم اونا رو اینجا هم بزارم تا همه ببینن و از خوندنشون لذت ببرن روزگاری پر از یاسهای سپید داشته باشید

خبر مایه

پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید: فکر می کنی، زور و بازوی تو بیشتر است یا من؟ پسر سریع جواب داد: البته که زور و توان من بیشتر است.

 پدر که انتظار شنیدن این جواب را از پسرش نداشت
ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد، ولی باز همان جواب را شنید .

پدر با ناراحتی از کنار پسر رد شد... بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد تا شاید جوابی بهتر بشنود! پسرم ، زور و بازوی تو بیشتر است یا من؟ این بار پسر جواب داد شما پرزورتر و قوتی تر هستی!!!

 پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟ پسر جواب داد: تا وقتی دست شما روی شانه من بود، عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی توان و قدرتم را با خود بردی .