سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :432
بازدید دیروز :9
کل بازدید :152324
تعداد کل یاداشته ها : 275
103/9/9
4:18 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
کودکی تنها[1]
سلام دانشجوی ارشد هوش مصنوعی هستم و از داستانهایی که عمق و محتوا دارن خیلی خوشم میاد سعی میکنم اونا رو اینجا هم بزارم تا همه ببینن و از خوندنشون لذت ببرن روزگاری پر از یاسهای سپید داشته باشید

خبر مایه

مامانم گفت برو میوه بگیر شب مهمون داریم !
گفتم بارون میاد؟ من نمیرم !
گفت پاشو برو گمشو بگیر بیا ببینم !
بدوووووووووو
رفتم میوه گرفتم قشنگ تو بارون دوش گرفتم
... خیسِ خیس شدم رسیدم خونه ؟
درُ باز کردم :
بابام : :))))) اَاااا اینو ببین مثل موشِ آب کشیده شده !
خواهرم : =))))) نه بابا مثل اردک ماهى شده !
مامانم : =)))))))) آخى نگید این حرفارو بچم ؟؟؟
بچم همون خرى که بوده هستش !!!
فقط یه ذره خیس شده !!!!
همون لحظه هم داداش کوچیکم اومده میگه :
چطورى خره ؟؟؟؟ !!