داشتم بدو بدو از پله ها پایین میرفتم که تو پاگرد پله دیدم دختر همسایه داره زور میزنه چمدون گنده رو ببره پایین.
گفتم : کمک میخوای؟
گفت ممنون!
چمدونو بلند کردم،زاییدم!?? کیلو بود! کم نیاوردمو مثل قاطر ? طبقه رو دوییدم پایین.
به پارکینگ که رسیدم دیدم یارو هنوز بالای پله هاست و از لای نرده ها داره بُهت زده نگاه میکنه.
گفتم میخوای ببرم بیرون؟!
برگشت گفت: راستش داشتم میبردم بالا!!!!!!